معنی اتاق استراحت
حل جدول
لغت نامه دهخدا
گویش مازندرانی
اتاق – خانه
فرهنگ عمید
بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف، و در برای سکونت یا کار،
قسمتی از وسیلۀ نقلیه که سرنشینان در آن مینشینند،
محفظهای در دستگاه یا وسیلۀ باربری: اتاق بار،
* اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که مراجعهکنندگان در آنجا مینشینند تا نوبت ملاقات به ایشان برسد،
* اتاق بازرگانی: (اقتصاد) سازمان و محلی که جمعی از بازرگانان برای بحث و شور در امور اقتصادی تشکیل میدهند و دارای رئیس و هیئتمدیره است،
* اتاق خواب: اتاقی که برای خوابیدن ترتیب دهند، خوابگاه،
* اتاق عمل: (پزشکی) اتاق جراحی، اتاق مخصوصی در بیمارستان که دارای تخت عمل و وسایل جراحی است و بیماران را در آنجا زیر عمل جراحی قرار میدهند،
* اتاق کار: اتاقی که برای کار کردن ترتیب بدهند و در آنجا کار کنند،
* اتاق ناهارخوری: اتاقی که در آن غذا بخورند،
استراحت
بازایستادن از فعالیت جسمی یا فکری برای آرامش یافتن، دفع خستگی، بازیافتن نیرو، یا سلامتی،
فرهنگ واژههای فارسی سره
آسایش، آرمیدن، آسودن
مترادف و متضاد زبان فارسی
آرامش، آرمیدن، آسایش، آسودن، تمدداعصاب، خوشی، راحت، فراغ، فراغت
فارسی به عربی
ارخاء، استراحه، تاجیل، راحه، متنفس
فرهنگ فارسی هوشیار
آرمیدن، راحتی کردن، آسایش
فارسی به آلمانی
Ausruhen, Beruhen, Rast (f), Rasten, Ruhe (f), Ruhen
فرهنگ معین
(مص ل.) آرامیدن، آسایش خواستن، (اِمص.) آسایش، آسودگی. [خوانش: (اِ تِ) [ع. استراحه]]
فارسی به ایتالیایی
riposo
معادل ابجد
1572